حضرت ابوالفضل بفرما نمک!!!
امیرعلی عزیزم دیشب که داشتیم شام میل میفرمودیم ، طبق معمول شما هم از داخل روروئک مشغول تماشای تی وی بودی و مامان مصی داشت بهت غذا میداد که یه دفعه با اون اشاره های معروف و قشنگت دستت رو به سمت سفره گرفتی و با انگشت خوشگلت به یه چیزی اشاره کردی من فکر کردم ماست میخوای یه قاشق ماست آوردم سمت دهنت ولی سرتو کشیدی کنار و دوباره به سفره اشاره کردی مامان مصی گفت: آب میخواد. منم یه لیوان آب گرفتم جلوی دهنت ولی بازم سرتو کشیدی کنار !!! یعنی چی میخواد ؟ آهان ... نمکدون ... منم نمکدون رو دادم دستت و با خوشحالی مشغول خوردن در نمکدون شدی مثل اینکه خیلی بهت خوش گذشته بود و از مزه شورش راضی بودی و از اونجایی که خیلی مهربونی و همیشه میخوای مامان و بابارو هم در شادیهات سهیم کنی نمکدون رو به سمت مامانی گرفتی تا اون هم لذتش رو ببره بعدش به سمت من گرفتی و من هم با خوردن در نمکدون و به به و چه چه کردن، رضایت خودم رو اعلام کردم در همین حین بود که دست و دلبازی تو به نقطه اوجش رسید و نمکدون رو به سمت تابلوی عکس حضرت ابوالفضل گرفتی و گفتی ابوووو !!! الهی من فدای مهربونی تو بشم الهی حضرت ابوالفضل همیشه نگهدارت باشه معلوم شد که تو هم حضرت ابوالفضل رو خیلی دوست داری