شیطنت های امیر علی
امیرعلی عزیزم چند روزیه که خیلی شیطون شدی و داری مامانی و بابایی رو اذیت میکنیا از وقتی که یاد گرفتی از مبل بری بالا همش باید دنبالت راه بریم تا خدای نکرده برات اتفاقی نیفته وقتی از مبل میری بالا کلی ذوق میکنی و خوشحال میشی چند وقت دیگه هم از مبل میری روی اوپن و از اونجا هم روی ماکروفر و از روی اون هم میری روی یخچال :))
نمیدونم چه علاقه ای به آشپزخونه داری ؟!!! از دستت یه مبل راحتی گذاشتیم دم در آشپزخونه تا نتونی بری دیروز مامانی گفت از مبل رفتی بالا و از اونورش اومدی پایین و رفتی تو آشپزخونه!!!!
کنترل های تلویزیون . ماهواره و سی دی پلیر رو هم که جلوی دستت ببینی، در باطریشون رو در میاری و میندازی اینور اونور
هر وقت هم که داریم خونه رو جارو میکنیم میفتی دنبال این جارو برقی و میخوای سوارش بشی!!! یه عالمه وسیله بازی داری مخصوصاً اون واکر اژدها خوشگله که باید سوارش بشی ولی ولش میکنی میفتی دنبال جارو برقی هی سیمشو جمع میکنی!!! هی خاموشش میکنی!!! از دست توی شیطون!
شبا هم که دیر میخوابی همیشه در برابر خوابیدن مقاومت میکنی و انگار از خوابیدن بدت میاد!!!! دیشب هم تا صبح توی خواب وول خوردی و بیدار شدی و مامانی رو اذیت کردی!! نمیدونم بچه های مردم چجوری شب میخوابن و صبح بیدار میشن ولی جنابعالی هر یک ساعت باید بیدار بشی و شیر میل بفرمایید !!!
وقتی هم که داریم با کامپیوتر کار میکنیم میای سراغمون و گیر میدی که به کیبورد کامپیوتر دست بزنی یا اینکه یه دفعه دکمه پاور رو میزنی و کلاً سیستمو خاموش میکنی میدونم دیگه 2 سالت بشه یه لپ تاپ ازمون میخوای !!
دیشب هم که داشتم ال سی دی رو از روی پایه جدا میکردم تا روی استند نصب کنم ( به خاطر اینکه جنابعالی دیگه دستت نرسه به تلویزیون ) اومدی بالای سرم و گیر دادی پیچ گوشتی و آچار بگیری دستت و به من کمک کنی!